کد مطلب:2650 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:470

عقاید آریایی قبل از زردشت
عقاید آریایی قبل از زردشت

1. اما قسمت اول:

عقاید طوایف آریا در ادوار قدیم بر نوعی طبیعت پرستی ثنوی مبتنی بوده است؛ یعنی این طوایف در آغاز كار عوامل طبیعت را- اعم از عوامل مفید و سودبخش یا عوامل مضر و زیانبخش- می پرستیده اند؛ مثلًا آب، خاك، آتش، باران و غیره از یك طرف و رعد، برق، صاعقه، جانوران زیانكار از طرف دیگر مورد پرستش واقع می شده اند؛ عوامل مفید برای اینكه نظرشان جلب شود و خیری برسانند پرستش می شده اند و عوامل بد برای اینكه از شر آنها در امان باشند.

در این دوره، این طوایف گویی برای خود عوامل طبیعی روح و شعور و ادراك و احساسات قائل بوده اند. به هر حال، عوامل طبیعی كه مورد پرستش بوده اند در این دوره دو دسته بوده اند: عوامل نیك و عوامل بد. عوامل نیك به داعی رجا و عوامل بد به داعی خوف پرستش می شده اند. در حقیقت از همان آغاز به نوعی دوگانگی میان خدایان قائل بوده اند و به دوگونه آنها را می پرستیده اند.

در دوره بعد برای هریك از این انواع مفید یا مضر، خدایان و ارباب انواعی قائل بوده اند و به جای موجودات طبیعی، خدایان و ارباب انواع مورد پرستش قرار می گرفته اند: خدای آتش، خدای باد، خدای باران، خدای رعد، خدای صاعقه و غیره ... در این دوره خود خدایان كه به صورت ارواح و اشباح تصور می شده اند، به دو دسته تقسیم می شده اند: خدایان نیكخواه و خیررسان و خدایان بدخواه و زیان رسان، یا ارواح نیك و ارواح پلید؛ یعنی در این دوره نیز نوعی ثنویت بر عقاید آریایی حكومت می كرده است.

مرحوم سعید نفیسی می نویسد:

«پس از آنكه آریاییان ایران از دوره مهاجرت آسوده شدند و شهرنشین گردیدند به تدریج به یك عده عوامل خوب و بد، خیر و شر، و زشت و

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 184

زیبای طبیعت معتقد شدند. در میان عوامل خوب از همه مهمتر روشنایی و باران، و در میان عوامل بد از همه مهمتر شب و زمستان و خشكسالی و قحطی و بیماریها و مرگ و آفات دیگر بود. ناچار عوامل خیر و زیبایی را كه می پرستیدند برای آنها نماز و دعا و نذر و نیاز می كردند، برای رهایی از عوامل شر وردهایی می خواندند و كم كم این اعمال به جادوگری و سحر و طلسم منتهی گشت و پیداست كه این عقاید (جادوگری و طلسم) یادگار دوره ای است كه با اقوام سامی بابلی و آسوری همسایه شده اند، زیرا اقوام سامی بابلی و آسوری به سحر و طلسم و جادو عقیده ای راسخ داشتند و این اعتقاد را ایرانیان از آنها كسب كردند و در همین زمان است كه زرتشت از میان ایرانیان برخاسته و با این خرافات درافتاده است.» «1»

كریستن سن می گوید:

«دین قدیم آریاها بر پرستش قوای طبیعت و عناصر و اجرام سماوی استوار بود. معذلك از زمان بسیار قدیم خدایان عمده طبیعت دارای خصوصیات اخلاقی و اجتماعی می شوند. چنین به نظر می رسد كه قبل از جدا شدن دو تیره هندی و ایرانی از یكدیگر تفاوتی میان دو دسته از خدایان عمده آنها بوده است. یك دسته را «دیوها» می خواندند و در رأس آنها خدای جنگجویی به نام «ایندرا» قرار داشت و دسته دیگر را «آسوراها» (به ایرانی «آهور») می گفته اند و سردسته آنها «ورون» و «میتر» بود. اكثر دانشمندان برآنند كه «مزداه» ایرانیان كه به معنی دانا و بزرگترین آهور می باشد، همان «ورون» قدیم است كه نام اصلی اش در نزد اقوام ایرانی فراموش شده است.» «2»

ثنویت به معنی اعتقاد به دو مبدأ خیر و شر از دورترین زمانها در فكر مردم آریا بوده است و در حقیقت مهمترین چیزی كه از دیر زمان فكر این مردم را مشغول می كرده است دوگونه بودن موجودات و خوب و بد بودن آنهاست. آقای دكتر محمد معین می گوید:

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 185

«آریاییان از دیرباز به دو مبدأ خیر و شر قائل بودند. از یك سو خدایان و از سوی دیگر اهریمنان قرار داشتند. امور نیك و خیر مانند روشنایی و باران را به خدایان نسبت می دادند و امور بد و شر همچون تاریكی و خشكی را به اهریمنان.

آتش پسر آسمان در شكل ابتدایی خود كه برق باشد، در مبارزه ارواح منوّر- كه حامل روشنی، گرما و زندگانی هستند- با روانهای پلید تاریكی و خشكی، عامل مؤثر شمرده می شود.

دومزیل در عنوان «ادیان ایران باستان» می نویسد: در مقابل خدا و ملكوت (روشنایی و فراوانی و ترقی) دنیای شر و تاریكی كه در آن دیوان (دئوها) فرمانروایی می كنند قرار دارد. اعتقاد به ثنویت از خصوصیات طرز تفكر ایرانی است. در اینجا جز تاریكی، شرارت، گندیدگی و انهدام چیزی به چشم نمی خورد. دنیای شر تحت فرمان روح پلیدی است به نام «اهرمئنیو» یا اهریمن.» «1»

آقای دكتر معین سپس به سخنان خود چنین ادامه می دهد:

«میدان این مبارزه بین آسمان و زمین در جوّ است. انقلابهایی كه در نظر ما معمولًا در قالب تظاهرات هوایی جلوه گر می شوند و ما به ندرت در آنها تعمق می كنیم، برای آریاییان قدیم كه دارای روح حساس و فكر مصور بودند مظهر مبارزه شدیدی بود كه بین موجودات فوق بشر و قادر بر خیر و شر به عمل می آید، و این نمایش را در پرده های مختلف خیال خود مجسم می كردند ...»

2. اصلاحات زردشت

قبل از آنكه درباره این موضوع بحثی بكنیم مقدمتاً باید بگوییم درباره زردشت «2» پیغمبر مزدیسنا و كتاب اوستا كه كتاب مقدس مزدیسنا به شمار می رود

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 186

مجهولات بسیار است:

آیا زردشت یك شخصیت افسانه ای است مانند رستم و اسفندیار یا یك شخصیت واقعی؟ و بر فرض اینكه یك شخصیت واقعی و تاریخی است، در چه زمان می زیسته است؟.

درباره زمان زردشت از ششصد سال پیش از مسیح تا شش هزار سال پیش از مسیح اختلاف است.

او با چه پادشاهی معاصر بوده است؟ آیا واقعاً معاصر ویشتاسب (گشتاسب) بوده است؟.

محل تولد او كجا بوده است؟ آذربایجان یا بلخ یا فارس یا ری یا خوارزم یا مرو یا هرات و یا حتی فلسطین؟.

در چه نقطه ای ظهور كرده است؟.

اینها همه مسائلی است كه از نظر تاریخی قابل توجه است «1» ولی محققین غالباً او را یك شخصیت تاریخی و واقعی می دانند و غالباً محل تولد او را آذربایجان و زمانش را در حدود ششصد سال قبل از مسیح می دانند.

آقای تقی زاده می نویسد:

«ظن قوی می رود كه زردشت 258 سال قبل از استیلای اسكندر بر ایران و قتل دارا (330- 331 قبل از میلاد) بوده یا 272 سال قبل از وفات اسكندر (323 قبل از میلاد) و لذا موضوع قابل بحث عبارت از آن خواهد بود كه این فاصله چنانكه گفته شد تا تولد زردشت است یا بعثت او یا ایمان گشتاسب، و بنابراین باید تولد زردشت را در سنه 588 قبل از مسیح یا 618 و یا 630 قبل از مسیح دانست، و اگر فاصله 272 تا وفات اسكندر را حقیقی فرض كنیم اعداد فوق 595 و 625 و 637 می شود.» «2»

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 187

درباره اوستا نیز مجهولات فراوان است:

آیا اساساً اوستا كه كتاب مقدس مزدیسناست و منسوب به زردشت است، هیچ گاه تدوین نشده و همیشه سینه به سینه نقل شده است و فقط در دوره اسلامی زردشتیان برای آنكه خود را رسماً در زمره اهل كتاب قرار دهند به تدوین اوستا پرداختند یا قبلًا تدوین شده و به صورت مدون درآمده بود؟ اگر قبلًا تدوین شده بود در چه زمانی این تدوین صورت گرفته است؟.

بعضی معتقدند كه اوستا در دوره هخامنشی مدون بود و با حمله اسكندر از میان رفت و یا اسكندر آن را سوخت. البته معروف میان مورخین شرقی همین است كه اسكندر اوستا را سوخته است ولی مسأله سوزانیدن اسكندر از نظر محققین امروز غربی مسلّم و مورد اتفاق نیست «1»؛ عده ای همین قدر می گویند با حمله اسكندر اوستا دچار پریشانی و پراكندگی گردید. در دوره اشكانی مجدداً درصدد جمع آوری اوستا برآمدند، ولی قدر مسلّم این است كه در آغاز ظهور ساسانیان اوستا مرتب و مدون نبوده است و به دستور اردشیر، یكی از روحانیان زردشتی از نو اوستا را مرتب می سازد، اما آن روحانی براساس چه مدركی این كار را كرد؟ البته معلوم نیست. اوستا ی ساسانی با اوستا ی اصلی چقدر انطباق دارد و چقدر اختلاف دارد؟

باز هم معلوم نیست. آنچه معلوم است این است كه اختلافات فراوانی میان آنها بوده است. چرا همه اوستا ی ساسانی باقی نیست و فقط قسمتی از آن باقی است؟ این نیز معلوم نیست «2» كریستن سن درباره مطلب اخیر می گوید:

«گاهی شخص به فكر می افتد كه چرا قسمت بیشتر اوستا ی ساسانی در ازمنه اسلامی نابود شده است؟ می دانیم كه مسلمانان زردشتیان را اهل كتاب می شمرده اند، بنابراین نابود شدن كتب مقدس آن طایفه را نمی توان به تعصب اسلامیان منسوب كرد و چنانكه دیدیم بیشتر قسمتهای اوستای ساسانی در قرن نهم میلادی (سوم هجری) هنوز موجود بوده یا لااقل ترجمه پهلوی آنها به انضمام تفسیر معروف به «زند» را در دست داشته اند.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 188

مسلّما صعوبت زندگانی مادی كه در آن تاریخ گریبانگیر زردشتیان شده بود مجال نمی داد كه نسلًا بعد نسل این مجموعه بزرگ مقدس را رونویس كنند. و از اینجا پی می بریم كه چرا نسكهای حقوقی و نظایر آن در طاق نسیان مانده است، زیرا كه در آن زمان دولت زردشتی وجود نداشت و نسكهای حقوقی بی فایده و خالی از اهمیت و اعتبار می نمود. اما چرا نسكهایی را كه شامل علم مبدأ و معاد و تكوین و سایر علوم اساسی بود حفظ نكردند؟ قرائنی در دست داریم كه از روی آن می توان گفت شریعت زردشتی در قرن نخستین تسلط عرب تا حدی اصلاح شده و تغییر پیدا كرده است و زردشتیان خود مایل بوده اند كه بعضی از افسانه ها و اساطیر عامی و بعضی از اعتقاداتی را كه در فصول اوستا ثبت شده بود حذف كنند.» «1»

كریستن سن افسانه خلقت را طبق مندرجات اوستا ی ساسانی چنین نقل می كند:

«... عمر دنیا بالغ بر 12000 سال است. در سه هزار سال نخستین عالم، اوهرمزد (یا عالم روشنی) و اهریمن (یا عالم تاریكی) در جوار یكدیگر آرام می زیسته اند. این دو عالم از سه جانب نامتناهی بوده، فقط از جانب چهارم به یكدیگر محدود می شده اند. دنیای روشن در بالا و عالم ظلمانی در زیر قرار داشته و هوا فاصله آنها بوده است. مخلوقات اورمزد در این سه هزار سال در حال امكانی بودند، سپس اهریمن نور را دیده درصدد نابود كردنش برآمد. اوهرمزد كه از آینده آگاهی داشت مصافی به مدت نه هزار سال با وی طرح افكند. اهریمن كه فقط از ماضی آگاه بود رضا داد. آنگاه اوهرمزد به او پیشگویی كرد كه این جدال با شكست عالم ظلمت خاتمه خواهد یافت. از استماع این خبر اهریمن سخت متوحش شد و مجدداً به عالم تاریكی درافتاد و سه هزار سال در آنجا بی حركت بماند. اوهرمزد در این فرصت دست به آفرینش جهان زد و چون كار خلقت به پایان رسید، گاوی را بیافرید كه موسوم به گاو نخستین است. پس آنگاه انسانی بزرگ

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 189

خلق كرد به نام گیومرد (كیومرث) كه نمونه نوع بشر بود. آنگاه اهریمن به آفریدگان او حمله برد و عناصر را بیالود و حشرات و هوام ضارّه را بیافرید. اوهرمزد در پیش آسمان خندقی كند. اهریمن مكرر حمله كرد و عاقبت گاو و گیومرد را بكشت اما از تخمه گیومرد كه در دل خاك نهفته بود چهل سال بعد گیاهی رست كه اولین زوج آدمی به اسم مشیگ و مشیانگ از او بیرون آمد. دوره آمیزش نور و ظلمت كه آن را گمیزشن گویند شروع شد. انسان در این جنگ خیر و شر به نسبت اعمال نیك یا بد خود از یاران نور یا از اعوان ظلمت شمرده می شود.» «1»

اكنون باز گردیم به اصلاحات زردشت. همه كسانی كه زردشت را یك شخصیت حقیقی و تاریخی می دانند اعتراف دارند كه زردشت در جامعه خود اصلاحات اقتصادی و اعتقادی و اجتماعی به عمل آورد.

اصلاحات زردشت یكی در ناحیه منع پرستش دیوان است. زردشت تنها به پرستش اهورامزد دعوت می كرده است و دیوان را پلید و ملعون و غیرقابل پرستش می دانسته است. زردشت قربانی گاو و هر حیوان دیگر را منع كرده است.

دومزیل در مقاله ای كه در كتاب تمدن ایرانی دارد می نویسد:

«اصلاح زردشت تمام و كمال است. وی طریقه جدیدی برای تشكیلات اجتماعی نیاورده ولی جنبه اقتصادی اصلاح او بسیار قوی است. در حال حاضر عموماً عقیده دارند كه اصلاحات زردشت موقعی صورت گرفته كه عده ای از اقوام آریایی از حالت صحراگردی به حالت شهرنشینی و ده نشینی درمی آمدند و چریدن گله ها در روی مراتع نامعلوم را به چریدن در روی زمینهای مخصوص به هر قوم و قبیله مبدل نموده بودند. به همین دلیل برای گاو نر و ماده یك نوع احترام مخصوص، احترام مذهبی قائل شده بودند. مثلًا كود حیوانی در تشكیلات جدید شهرنشینی و ده نشینی اهمیت خاص پیدا كرده و حتی ادرار گاو به درجه مواد پاك و پاك كننده ارتقاء یافته است.» «2»

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 14 187 2. اصلاحات زردشت ..... ص : 185

عقاید آریایی قبل از زردشت

1. اما قسمت اول:

عقاید طوایف آریا در ادوار قدیم بر نوعی طبیعت پرستی ثنوی مبتنی بوده است؛ یعنی این طوایف در آغاز كار عوامل طبیعت را- اعم از عوامل مفید و سودبخش یا عوامل مضر و زیانبخش- می پرستیده اند؛ مثلًا آب، خاك، آتش، باران و غیره از یك طرف و رعد، برق، صاعقه، جانوران زیانكار از طرف دیگر مورد پرستش واقع می شده اند؛ عوامل مفید برای اینكه نظرشان جلب شود و خیری برسانند پرستش می شده اند و عوامل بد برای اینكه از شر آنها در امان باشند.

در این دوره، این طوایف گویی برای خود عوامل طبیعی روح و شعور و ادراك و احساسات قائل بوده اند. به هر حال، عوامل طبیعی كه مورد پرستش بوده اند در این دوره دو دسته بوده اند: عوامل نیك و عوامل بد. عوامل نیك به داعی رجا و عوامل بد به داعی خوف پرستش می شده اند. در حقیقت از همان آغاز به نوعی دوگانگی میان خدایان قائل بوده اند و به دوگونه آنها را می پرستیده اند.

در دوره بعد برای هریك از این انواع مفید یا مضر، خدایان و ارباب انواعی قائل بوده اند و به جای موجودات طبیعی، خدایان و ارباب انواع مورد پرستش قرار می گرفته اند: خدای آتش، خدای باد، خدای باران، خدای رعد، خدای صاعقه و غیره ... در این دوره خود خدایان كه به صورت ارواح و اشباح تصور می شده اند، به دو دسته تقسیم می شده اند: خدایان نیكخواه و خیررسان و خدایان بدخواه و زیان رسان، یا ارواح نیك و ارواح پلید؛ یعنی در این دوره نیز نوعی ثنویت بر عقاید آریایی حكومت می كرده است.

مرحوم سعید نفیسی می نویسد:

«پس از آنكه آریاییان ایران از دوره مهاجرت آسوده شدند و شهرنشین گردیدند به تدریج به یك عده عوامل خوب و بد، خیر و شر، و زشت و

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 184

زیبای طبیعت معتقد شدند. در میان عوامل خوب از همه مهمتر روشنایی و باران، و در میان عوامل بد از همه مهمتر شب و زمستان و خشكسالی و قحطی و بیماریها و مرگ و آفات دیگر بود. ناچار عوامل خیر و زیبایی را كه می پرستیدند برای آنها نماز و دعا و نذر و نیاز می كردند، برای رهایی از عوامل شر وردهایی می خواندند و كم كم این اعمال به جادوگری و سحر و طلسم منتهی گشت و پیداست كه این عقاید (جادوگری و طلسم) یادگار دوره ای است كه با اقوام سامی بابلی و آسوری همسایه شده اند، زیرا اقوام سامی بابلی و آسوری به سحر و طلسم و جادو عقیده ای راسخ داشتند و این اعتقاد را ایرانیان از آنها كسب كردند و در همین زمان است كه زرتشت از میان ایرانیان برخاسته و با این خرافات درافتاده است.» «1»

كریستن سن می گوید:

«دین قدیم آریاها بر پرستش قوای طبیعت و عناصر و اجرام سماوی استوار بود. معذلك از زمان بسیار قدیم خدایان عمده طبیعت دارای خصوصیات اخلاقی و اجتماعی می شوند. چنین به نظر می رسد كه قبل از جدا شدن دو تیره هندی و ایرانی از یكدیگر تفاوتی میان دو دسته از خدایان عمده آنها بوده است. یك دسته را «دیوها» می خواندند و در رأس آنها خدای جنگجویی به نام «ایندرا» قرار داشت و دسته دیگر را «آسوراها» (به ایرانی «آهور») می گفته اند و سردسته آنها «ورون» و «میتر» بود. اكثر دانشمندان برآنند كه «مزداه» ایرانیان كه به معنی دانا و بزرگترین آهور می باشد، همان «ورون» قدیم است كه نام اصلی اش در نزد اقوام ایرانی فراموش شده است.» «2»

ثنویت به معنی اعتقاد به دو مبدأ خیر و شر از دورترین زمانها در فكر مردم آریا بوده است و در حقیقت مهمترین چیزی كه از دیر زمان فكر این مردم را مشغول می كرده است دوگونه بودن موجودات و خوب و بد بودن آنهاست. آقای دكتر محمد معین می گوید:

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 185

«آریاییان از دیرباز به دو مبدأ خیر و شر قائل بودند. از یك سو خدایان و از سوی دیگر اهریمنان قرار داشتند. امور نیك و خیر مانند روشنایی و باران را به خدایان نسبت می دادند و امور بد و شر همچون تاریكی و خشكی را به اهریمنان.

آتش پسر آسمان در شكل ابتدایی خود كه برق باشد، در مبارزه ارواح منوّر- كه حامل روشنی، گرما و زندگانی هستند- با روانهای پلید تاریكی و خشكی، عامل مؤثر شمرده می شود.

دومزیل در عنوان «ادیان ایران باستان» می نویسد: در مقابل خدا و ملكوت (روشنایی و فراوانی و ترقی) دنیای شر و تاریكی كه در آن دیوان (دئوها) فرمانروایی می كنند قرار دارد. اعتقاد به ثنویت از خصوصیات طرز تفكر ایرانی است. در اینجا جز تاریكی، شرارت، گندیدگی و انهدام چیزی به چشم نمی خورد. دنیای شر تحت فرمان روح پلیدی است به نام «اهرمئنیو» یا اهریمن.» «1»

آقای دكتر معین سپس به سخنان خود چنین ادامه می دهد:

«میدان این مبارزه بین آسمان و زمین در جوّ است. انقلابهایی كه در نظر ما معمولًا در قالب تظاهرات هوایی جلوه گر می شوند و ما به ندرت در آنها تعمق می كنیم، برای آریاییان قدیم كه دارای روح حساس و فكر مصور بودند مظهر مبارزه شدیدی بود كه بین موجودات فوق بشر و قادر بر خیر و شر به عمل می آید، و این نمایش را در پرده های مختلف خیال خود مجسم می كردند ...»

2. اصلاحات زردشت

قبل از آنكه درباره این موضوع بحثی بكنیم مقدمتاً باید بگوییم درباره زردشت «2» پیغمبر مزدیسنا و كتاب اوستا كه كتاب مقدس مزدیسنا به شمار می رود

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 186

مجهولات بسیار است:

آیا زردشت یك شخصیت افسانه ای است مانند رستم و اسفندیار یا یك شخصیت واقعی؟ و بر فرض اینكه یك شخصیت واقعی و تاریخی است، در چه زمان می زیسته است؟.

درباره زمان زردشت از ششصد سال پیش از مسیح تا شش هزار سال پیش از مسیح اختلاف است.

او با چه پادشاهی معاصر بوده است؟ آیا واقعاً معاصر ویشتاسب (گشتاسب) بوده است؟.

محل تولد او كجا بوده است؟ آذربایجان یا بلخ یا فارس یا ری یا خوارزم یا مرو یا هرات و یا حتی فلسطین؟.

در چه نقطه ای ظهور كرده است؟.

اینها همه مسائلی است كه از نظر تاریخی قابل توجه است «1» ولی محققین غالباً او را یك شخصیت تاریخی و واقعی می دانند و غالباً محل تولد او را آذربایجان و زمانش را در حدود ششصد سال قبل از مسیح می دانند.

آقای تقی زاده می نویسد:

«ظن قوی می رود كه زردشت 258 سال قبل از استیلای اسكندر بر ایران و قتل دارا (330- 331 قبل از میلاد) بوده یا 272 سال قبل از وفات اسكندر (323 قبل از میلاد) و لذا موضوع قابل بحث عبارت از آن خواهد بود كه این فاصله چنانكه گفته شد تا تولد زردشت است یا بعثت او یا ایمان گشتاسب، و بنابراین باید تولد زردشت را در سنه 588 قبل از مسیح یا 618 و یا 630 قبل از مسیح دانست، و اگر فاصله 272 تا وفات اسكندر را حقیقی فرض كنیم اعداد فوق 595 و 625 و 637 می شود.» «2»

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 187

درباره اوستا نیز مجهولات فراوان است:

آیا اساساً اوستا كه كتاب مقدس مزدیسناست و منسوب به زردشت است، هیچ گاه تدوین نشده و همیشه سینه به سینه نقل شده است و فقط در دوره اسلامی زردشتیان برای آنكه خود را رسماً در زمره اهل كتاب قرار دهند به تدوین اوستا پرداختند یا قبلًا تدوین شده و به صورت مدون درآمده بود؟ اگر قبلًا تدوین شده بود در چه زمانی این تدوین صورت گرفته است؟.

بعضی معتقدند كه اوستا در دوره هخامنشی مدون بود و با حمله اسكندر از میان رفت و یا اسكندر آن را سوخت. البته معروف میان مورخین شرقی همین است كه اسكندر اوستا را سوخته است ولی مسأله سوزانیدن اسكندر از نظر محققین امروز غربی مسلّم و مورد اتفاق نیست «1»؛ عده ای همین قدر می گویند با حمله اسكندر اوستا دچار پریشانی و پراكندگی گردید. در دوره اشكانی مجدداً درصدد جمع آوری اوستا برآمدند، ولی قدر مسلّم این است كه در آغاز ظهور ساسانیان اوستا مرتب و مدون نبوده است و به دستور اردشیر، یكی از روحانیان زردشتی از نو اوستا را مرتب می سازد، اما آن روحانی براساس چه مدركی این كار را كرد؟ البته معلوم نیست. اوستا ی ساسانی با اوستا ی اصلی چقدر انطباق دارد و چقدر اختلاف دارد؟

باز هم معلوم نیست. آنچه معلوم است این است كه اختلافات فراوانی میان آنها بوده است. چرا همه اوستا ی ساسانی باقی نیست و فقط قسمتی از آن باقی است؟ این نیز معلوم نیست «2» كریستن سن درباره مطلب اخیر می گوید:

«گاهی شخص به فكر می افتد كه چرا قسمت بیشتر اوستا ی ساسانی در ازمنه اسلامی نابود شده است؟ می دانیم كه مسلمانان زردشتیان را اهل كتاب می شمرده اند، بنابراین نابود شدن كتب مقدس آن طایفه را نمی توان به تعصب اسلامیان منسوب كرد و چنانكه دیدیم بیشتر قسمتهای اوستای ساسانی در قرن نهم میلادی (سوم هجری) هنوز موجود بوده یا لااقل ترجمه پهلوی آنها به انضمام تفسیر معروف به «زند» را در دست داشته اند.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 14 189 2. اصلاحات زردشت ..... ص : 185

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 188

مسلّما صعوبت زندگانی مادی كه در آن تاریخ گریبانگیر زردشتیان شده بود مجال نمی داد كه نسلًا بعد نسل این مجموعه بزرگ مقدس را رونویس كنند. و از اینجا پی می بریم كه چرا نسكهای حقوقی و نظایر آن در طاق نسیان مانده است، زیرا كه در آن زمان دولت زردشتی وجود نداشت و نسكهای حقوقی بی فایده و خالی از اهمیت و اعتبار می نمود. اما چرا نسكهایی را كه شامل علم مبدأ و معاد و تكوین و سایر علوم اساسی بود حفظ نكردند؟ قرائنی در دست داریم كه از روی آن می توان گفت شریعت زردشتی در قرن نخستین تسلط عرب تا حدی اصلاح شده و تغییر پیدا كرده است و زردشتیان خود مایل بوده اند كه بعضی از افسانه ها و اساطیر عامی و بعضی از اعتقاداتی را كه در فصول اوستا ثبت شده بود حذف كنند.» «1»

كریستن سن افسانه خلقت را طبق مندرجات اوستا ی ساسانی چنین نقل می كند:

«... عمر دنیا بالغ بر 12000 سال است. در سه هزار سال نخستین عالم، اوهرمزد (یا عالم روشنی) و اهریمن (یا عالم تاریكی) در جوار یكدیگر آرام می زیسته اند. این دو عالم از سه جانب نامتناهی بوده، فقط از جانب چهارم به یكدیگر محدود می شده اند. دنیای روشن در بالا و عالم ظلمانی در زیر قرار داشته و هوا فاصله آنها بوده است. مخلوقات اورمزد در این سه هزار سال در حال امكانی بودند، سپس اهریمن نور را دیده درصدد نابود كردنش برآمد. اوهرمزد كه از آینده آگاهی داشت مصافی به مدت نه هزار سال با وی طرح افكند. اهریمن كه فقط از ماضی آگاه بود رضا داد. آنگاه اوهرمزد به او پیشگویی كرد كه این جدال با شكست عالم ظلمت خاتمه خواهد یافت. از استماع این خبر اهریمن سخت متوحش شد و مجدداً به عالم تاریكی درافتاد و سه هزار سال در آنجا بی حركت بماند. اوهرمزد در این فرصت دست به آفرینش جهان زد و چون كار خلقت به پایان رسید، گاوی را بیافرید كه موسوم به گاو نخستین است. پس آنگاه انسانی بزرگ

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 189

خلق كرد به نام گیومرد (كیومرث) كه نمونه نوع بشر بود. آنگاه اهریمن به آفریدگان او حمله برد و عناصر را بیالود و حشرات و هوام ضارّه را بیافرید. اوهرمزد در پیش آسمان خندقی كند. اهریمن مكرر حمله كرد و عاقبت گاو و گیومرد را بكشت اما از تخمه گیومرد كه در دل خاك نهفته بود چهل سال بعد گیاهی رست كه اولین زوج آدمی به اسم مشیگ و مشیانگ از او بیرون آمد. دوره آمیزش نور و ظلمت كه آن را گمیزشن گویند شروع شد. انسان در این جنگ خیر و شر به نسبت اعمال نیك یا بد خود از یاران نور یا از اعوان ظلمت شمرده می شود.» «1»

اكنون باز گردیم به اصلاحات زردشت. همه كسانی كه زردشت را یك شخصیت حقیقی و تاریخی می دانند اعتراف دارند كه زردشت در جامعه خود اصلاحات اقتصادی و اعتقادی و اجتماعی به عمل آورد.

اصلاحات زردشت یكی در ناحیه منع پرستش دیوان است. زردشت تنها به پرستش اهورامزد دعوت می كرده است و دیوان را پلید و ملعون و غیرقابل پرستش می دانسته است. زردشت قربانی گاو و هر حیوان دیگر را منع كرده است.

دومزیل در مقاله ای كه در كتاب تمدن ایرانی دارد می نویسد:

«اصلاح زردشت تمام و كمال است. وی طریقه جدیدی برای تشكیلات اجتماعی نیاورده ولی جنبه اقتصادی اصلاح او بسیار قوی است. در حال حاضر عموماً عقیده دارند كه اصلاحات زردشت موقعی صورت گرفته كه عده ای از اقوام آریایی از حالت صحراگردی به حالت شهرنشینی و ده نشینی درمی آمدند و چریدن گله ها در روی مراتع نامعلوم را به چریدن در روی زمینهای مخصوص به هر قوم و قبیله مبدل نموده بودند. به همین دلیل برای گاو نر و ماده یك نوع احترام مخصوص، احترام مذهبی قائل شده بودند. مثلًا كود حیوانی در تشكیلات جدید شهرنشینی و ده نشینی اهمیت خاص پیدا كرده و حتی ادرار گاو به درجه مواد پاك و پاك كننده ارتقاء یافته است.» «2»

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 14 192 2. اصلاحات زردشت ..... ص : 185

ایضاً دومزیل می گوید:

«زردشت در ششصد یا هزار سال قبل از میلاد مسیح قربانی كردن حیوان و خوردن شراب سكرآور «سومه» را كه نزد هند و ایرانیان بی اندازه اهمیت داشت و در مذهب قدیم هندیها نیز معمول بود حذف كرد. برای زردشت عبادت، اندیشه نیك و گفتار نیك و پندار نیك بوده و این كوشش داخلی و خارجی انسان است كه او را پیروزمندانه در پیكار ابدی میان خیر و شر شركت می دهد، بقیه خرافات و گناه است. زردشت می گوید: مشروب سكرآور و كثیف چطور ممكن است به نیكی مدد كند، آیا بهتر نیست كه گاو دهقان شهرنشین بجای قربانی برای خداوندی كه جسم ندارد و محتاج به غذا نیست به كارهای مفید مزارع گماشته شود؟».

شراب «سوم» یا «هوم» كه زردشت به شدت آن را محكوم كرده است عبارت بوده است از عصاره ای مست كننده از یك گیاه خاص كه به درستی معلوم نیست چه نوع گیاهی بوده است، و آریاییان قدیم در مراسم پرستش از آن استفاده می كرده اند.

آقای دكتر معین می گوید:

«در نظر او (آریایی) ... فدیه ها در حكم ضیافتهایی است كه برای مهمانان عالیمقام و عزیز تهیه می كنند. خدایان دوستانه دعوت دوستان خود را می پذیرند. همان طور كه انسان از غذا قوت می گیرد آنان نیز به واسطه این ضیافتها قوی می شوند. مخصوصاً این اثر در شیره گیاه مقدس «سومه» یا «هومه» كه روح را فرح می بخشد موجود است ... این گیاه كوهستانی (سومه) دارای ساقه نرم و پر الیاف است و شیره ای سپید به رنگ شیر دارد و آن را در كتب طبی «هوم المجوس» گویند ... عصاره این گیاه را می جوشانند به حدی كه دارای رنگ شود. استعمال این مایع در موقع قربانی یكی از كهن ترین و بهترین (!) رسمهای عبادت آریایی است. این نوشابه را روی آتش می ریختند، الكلی كه در آن موجود بود سبب اشتعال آتش می گردید. روحانیان نیز در موقع اجرای مراسم عبادت به قدر كفایت از آن می نوشیدند. این نوشابه نه تنها مقدس و گرامی بود بلكه از غرائب

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 191

معتقدات آریایی این است كه برای این گیاه درجه خدایی قائل بودند.» «1»

زردشت این خرافه را منسوخ ساخت ولی بار دیگر این خرافه در دوره ساسانی احیا شد و جزء سنن زردشتی قرار گرفت. می گویند در اوستا ی ساسانی در «هوم یشت» (یسنای 10 بند 8) چنین آمده است:

«آری همه می های دیگر را خشم خونین سلاح در پی است، اما آن می «هوم» را رامش راستی همراه است. مستی «هوم» سبك سازد. هر آن مردمی كه هوم را چون پسر (فرزند) خردسالی نوازش كنند هوم، خود را برای آنان آماده ساخته به تنشان درمان می بخشد.»

بار دیگر برگردیم به مسأله اصلاحات زردشت. در كتاب تاریخ ادیان تألیف جان ناس، ترجمه علی اصغر حكمت می نویسد:

«خیر و صواب از مد نظر عملی زردشت آن است كه زمین را كشت و زرع كنند و غلات و سبزیجات بپرورانند، گیاهان مضره و علفهای هرزه را ریشه كن سازند، اراضی بایر را آباد كنند و زمینهای خشك را آب دهند، جانوران سودمند و بویژه گاو را كه برای كشاورزی حیوانی مفید است به مهربانی و شفقت نگاه دارند و علوفه دهند. خلاصه آنكه آدم خوب و خیر همیشه راستگو و از دروغ بیزار است، برخلاف آدم بد و شریر كه خلاف این اعمال را پیشه خود می سازد و ابداً پیرامون عمل كشاورزی و زراعت نمی گردد، زیرا انگرامئنیو (روان پلید) همیشه با اعمال فلاحتی سودبخش دشمن است.»

و هم او می نویسد:

«زردشتیان قدیم در مناجاتهای خود می گفته اند: من دیو را دشمن می دارم و مزدا را می پرستم. من پیرو زردشت هستم كه دشمن دیوان و پیامبر یزدان بود، روانهای مقدس «امشاسپندی» را می ستایم و نزد خداوند دانا پیمان می بندم كه همیشه نیكی و نیكوكاری پیشه كنم، راستی را برگزینم، با فره ایزدی بهترین كار را در پیش گیرم، در باره گاو كه از عطاهای خیر فرد است مهربان باشم، قانون عدالت و انوار فلكی و پرتوهای آسمانی كه منبع

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 192

فیض یزدانی اند محترم شمارم. من فرشته ارمی تی (سپندارمذ) كه پاك و نیكوست برمی گزینم. امید كه او از آن من باشد. از دزدی و نابكاری و آزار به جانوران و ویرانی و نابودی دیه ها و شهرها كه مزداپرستان منزل دارد بپرهیزم.» «1»

مهمترین مسأله در اصلاحات زردشت به مسأله خدا و جهان و خلقت مربوط است. آیا زردشت چه تصوری درباره خدای جهان داشته است؟ آیا دعوت زردشت یك دعوت توحیدی بوده است و یا غیرتوحیدی؟ ما این بحث را در فصل جداگانه ای تحت عنوان «ثنویت» تعقیب خواهیم كرد.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 14 195 3. تحولات عقاید آریایی پس از زردشت ..... ص : 192

3. تحولات عقاید آریایی پس از زردشت

احدی از مورخان و محققان انكار ندارد كه عقاید آریایی در ادوار بعدی و مخصوصاً در دوره ساسانیان كه مورد بحث ماست به پستی و انحطاط گرایید. جنبه زیبا و عالی تعلیمات زردشت تبدیل شد به افكاری زشت و پست؛ هزاران خرافه و پیرایه در دوره ساسانیان به كیش زردشت بستند. در این جهت احدی اختلاف ندارد و همه معترفند.

دومزیل، ایرانشناس معروف، تحت عنوان «رفرم زردشت» می گوید:

«براستی كه افكار و تعالیم زردشت بسیار پیشرو و شجاعانه بوده است، ولی پس از درگذشت وی آنچه كه امروز به نام آیین زردشتی نامیده می شود به سرنوشت ادیان و مذاهب دیگر گرفتار آمده. ساده تر بگوییم:

تعالیم استاد تحت تأثیر سنن جاری و احتیاجات زندگی و تمایلات مؤمنین تغییر صورت داد، نوعی از شرك جای «توحید» را گرفت و ملائكه مقربین با خدای بزرگ كوس همطرازی زدند، ذبح و قربانی با مراسم شگفت آوری پای به عرصه نهاده و اخلاقیات جای خود را به بررسی امور وجدانی باز گذاشت.» «2»

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 193

پ. ژ. دو مناشه می گوید:

«با وجود اصلاحات اساسی زرتشت، مجدداً مذهب افسانه آمیز قدیم پدیدار شد و حتی زردشت را نیز از خود دانست و «گاتها» را به تشریفات مربوط به «هئومه» كه با آن مغایرت داشت ضمیمه نمود. به این طریق خداوند بزرگ اهورامزدا با معصومین جاویدان و خدایانی كه دین مزدا آنها را به كنار رانده بود همردیف گردید.» «1»

پورداود و دكتر معین نیز اعتراف دارند كه اوستا ی عهد ساسانی با اوستا ی اصلی فرق فاحش دارد و اوستا ی ساسانی تعلیمات خرافاتی قبل از زردشت را تجدید نموده است؛ مدعی هستند كه:

«آیین حقیقی و اصلی زرتشت را باید از گاتاها جست، چه بعدها به مرور تصرفاتی در آن كردند و بخصوص آیین زرتشتی دوره ساسانی از مبدأ خود بسیار دور گردید.» «2»

گاتها كه مورد استناد پورداود و دكتر معین است، قسمتی از یسناست و یسنا یك جزء از پنج جزء اوستا ی ساسانی است. گاتاها از لحاظ تاریخی و انتساب به زردشت معتبرترین قسمتهای اوستا ست. قرائن زیادی در دست محققان است كه همه یا قسمتی از گاتها كه به صورت شعر و مناجات ادا شده، سروده خود زردشت است و هم معقولترین همه آنهاست؛ خرافاتی كه در سایر قسمتها دیده می شود در آنجا نیست یا كمتر است و احیاناً ضد آنهاست. كسانی كه زردشت را موحد می دانند، به مندرجات گاتاها استناد می كنند و سایر قسمتهای اوستا را الحاقی می دانند.

به هرحال در این جهت شكی نیست كه دین زرتشت در دوره های بعد خصوصاً دوره ساسانی، چه از نظر اصول عقاید و چه از نظر احكام و مقررات به پستی گراییده است. چه دلیلی بهتر از این كه «اهورامزدا» در دوره های بعد شكل و شمایل پیدا كرده و مجسمه اش همه جا دیده می شود.

قبلًا گفتیم كه زردشت آنچنانكه به او نسبت می دهند به مفهوم خدای مجرد

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 194

پی برده بوده است، لهذا آنجا كه از قربانی نهی می كند می گوید «خدا جسم نیست كه احتیاج به غذا داشته باشد» «1» ولی خدا در دوره ساسانی رسماً دارای شكل و شمایل و ریش و عصا و رداست.

نقشهایی كه از دوره ساسانی در نقش رجب و نقش رستم و طاق بستان مانده و در آن نقشها اهورامزدا تاج سلطنت را به اردشیر یا شاهپور یا خسرو عطا می كند، نشان می دهد كه چگونه موبدان ساسانی از اهورامزدا كه در اندیشه زردشت تجرد یافته بود بتی ساخته اند.

كریستن سن نقش رستم را اینچنین شرح می دهد:

«اورهرمزد تاجی كنگره دار بر سر نهاده است و گیسوان مجعدش از بالای سر و میان تاج پیداست. حلقه های گیسو و ریش دراز و مربع او هیئتی بسیار عتیق دارد، لكن از حیث لباس چندان با شاه متفاوت نیست، او نیز نوارهای چین خورده دارد كه از تاجش آویخته است. زین و برگ اسبان (اسب خدا و اسب شاه) یكسان است، فقط لوحی كه در قسمت مقدم زین شاه نهاده اند منقش به سر شیران برجسته است اما زین اسب اورمزد دارای نقش گل است.» «2»

نقش خدا (اهورامزدا) با همان ریش و عصا و یال و كوپال به عنوان یك آرم ملی بر روی تابلو بسیاری از مؤسسات زردشتی در عصر حاضر به چشم می خورد و نشانه ای از انحطاط فكری دوره ساسانی است. زردشتیان از یك طرف مدعی خداشناسی و توحیدند و «اهورامزدا» را همان «اللَّه» مسلمین كه «لاتُدْرِكُهُ الْابْصارُ وَ هُوَ یُدْرِكُ الْابْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ» «3»

است معرفی می كنند و از طرف دیگر شكل و شمایل برایش می كشند و تاج و ریش و عصا برایش می سازند و او را به صورت یك بت نمایش می دهند.

حقیقتاً مایه شرمساری ایران و ایرانیان است كه با اینكه چهارده قرن است به

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 195

عالیترین مفاهیم توحیدی نایل شده اند و نغزترین گفتارها را به نثر و نظم در این زمینه انشاء كرده اند، خدای مجسم و شاخ و بال دار برایش بكشند و بعد هم اصرار كنند كه این را به عنوان یك آرم ملی بپذیر. اگر این انحطاط نیست، پس انحطاط چیست؟ و اگر این بت پرستی نیست، پس بت پرستی در دنیا معنی ندارد.

چنانكه می دانیم ایرانیان مسلمان آنجا كه تعبیرات اسلامی را به لغت فارسی ترجمه كرده اند، كلمه «اللَّه» را به كلمه «خدا» ترجمه كردند كه ظاهراً مخفف «خودآی» است یعنی ناآفریده شده. ایرانیان مسلمان كلمه «اللَّه» را هرگز «اهورامزدا» ترجمه نكردند، بدین جهت كه كلمه اهورامزدا در میان زردشتیان آنقدر مفهوم تجسم پیدا كرده بود كه آن فرزانگان شایسته ندیدند آن را ترجمه كلمه «اللَّه» قرار دهند.

چنانكه می دانیم یكی از مفاهیم مذهبی در دوره ساسانی كه ظاهراً مولود سیاست ساسانی است «فرّ ایزدی» است. در ابتدا به نظر می رسد كه این مفهوم یك مفهوم معنوی و مجرد است، ولی اندكی مطالعه روشن می كند كه این مفهوم نیز جنبه مادی و جسمانی دارد.

آقای دكتر معین می نویسد:

«طبق مندرجات اوستا «فره» را به صورت مرغ و ارغن (عقاب- شاهین) تصور می كردند ... جمشید پس از آن كه به سخن دروغ و ناروا پرداخت، فر (پادشاهی) از او آشكارا به پیكر مرغی بدر رفت ... در كارنامه اردشیر بابكان «فر» به صورت «بره» معرفی شده است.» «1»

آقای دكتر معین سپس داستان گریز اردشیر و كنیزك و تعقیب اردوان آندو را نقل می كند:

«اردوان از هركس سراغ آنها را می گیرد جواب می دهند آنها را در فلان نقطه دیدیم كه بسرعت می رفتند و یك «بره» نیز پشت سر آنها در حركت بود. اردوان از موضوع «بره» در شگفت می شود و از دستور (روحانی زردشتی) می پرسد. او جواب می دهد كه آن «فره خدایی» (پادشاهی) است كه هنوز بهش نرسیده بباید كه بویسوباریم (بتازیم؟ بشتابیم؟) شاید كه پیش

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 14 199 3. تحولات عقاید آریایی پس از زردشت ..... ص : 192

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 196

كه آن فره بهش رسد شاییم گرفتن.» «1»

در دوره ساسانیان، آتش دختر خدا شناخته می شود «2». اهورمزدا كه در برخی از تعلیمات زردشت مافوق همه موجودات است، هم آفریننده خرد مقدس (سپنت مئنیو) و هم آفریننده روح پلید (انگره مئنیو اهریمن) است؛ در عرض اهریمن قرار می گیرد و از طرفی طبقه ای پیدا می شوند كه با استناد به برخی تعبیرات اوستا خود اورمزدا و همچنین اهرمن را مخلوق موجودی دیگر به نام «زروان» (دهر، زمان لایتناهی) می دانند و چنین افسانه می سازند كه:

«زروان خدای اصیل قدیم، قربانیها كرد شاید فرزندی بیابد و او را اوهرمزد بنامد. بعد از هزار سال قربانی دادن از مؤثرترین قربانیهای خود به شك افتاد. عاقبت دو پسر در بطن او موجود شد، یكی اوهرمزد كه قربانیها به نام او كرده بود، دیگر اهریمن كه زاده شك و تردید او بود. زروان وعده پادشاهی عالم را به كسی داد كه اول به حضور او بیاید. پس اهریمن پیكر پدر خویش را بشكافت و در مقابل او ظاهر شد. زروان پرسید: كیستی؟

اهریمن در پاسخ گفت: «منم پسر تو». زروان گفت: پسر من معطر و نورانی است و تو متعفن و ظلمانی هستی. در این اثنا اوهرمزد با پیكری معطر و نورانی پدیدار شد. زروان او را به فرزندی شناخت و به او گفت: تا امروز من از برای تو قربانی كرده ام، از این پس تو باید برای من قربانی كنی.» «3»

كتاب «وندیداد» كه یك جزء از پنج جزء اوستا ی ساسانی است و اكنون در دست است، مشتمل است بر احكام و آداب زردشتی آن دوره. قسمتی از این كتاب مشتمل است بر افسون و دعا برای دربندكردن دیوها. معنی كلمه وندیداد «ضددیو» است. خود این لغت نماینده طرز تفكر خاص آن دوره است. محتویات این كتاب عقاید و آراء آن دوره را می رساند. در فصل سوم كتاب ایران در زمان ساسانیان تألیف محقق ایران شناس كریستن سن، شرح مبسوطی در زمینه عقاید و آداب زردشتی در این دوره داده شده است، از تشریفات خاص آتش پرستی، غذا و

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 197

مشروب برای مردگان بر بامها، راندن حیوانات وحشی و پرانیدن مرغان در میان شعله آتش در جشن سده، نوشیدن شراب و تفریح نمودن در گرد آتش و غیره «1» كریستن سن در فصل دوم كتاب خویش می نویسد:

«روحانیون در روابط خود با جامعه وظایف متعدد و مختلف داشته اند، از قبیل اجرای احكام طهارت و اصغاء اعترافات گناهكاران و عفو و بخشایش آنان و تعیین میزان كفارات و جرائم و انجام دادن تشریفات عادی هنگام ولادت و بستن كستیك (كمربند مقدس) و عروسی و تشییع جنازه و اعیاد مذهبی ... روزی چهار بار بایستی آفتاب را ستایش و آب و ماه را نیایش نمود. هنگام خواب و برخاستن و شستشو و بستن كمربند و خوردن غذا و قضای حاجت و زدن عطسه و چیدن ناخن و گیسو و افروختن چراغ و امثال آن بایستی هر كسی دعایی مخصوص تلاوت كند.

آتش اجاق هرگز نبایستی خاموش شود و نور آفتاب نبایستی بر آتش بتابد و آب با آتش نبایستی ملاقات نماید و ظروف فلزی نبایستی زنگ بزند زیرا كه فلزات مقدس بودند. اشخاصی كه به جسد میت و بدن زن حائض یا زنی كه تازه وضع حمل كرده- مخصوصاً اگر طفل مرده از او به وجود آمده باشد- دست می زدند بایستی در حق آنها تشریفاتی اجرا كنند كه بسی خستگی آور و پرزحمت بود. اردای ویراز كه از اولیای دین زردشتی است «2» هنگام مشاهده جهنم در میان معذبین مثل قاتل و لوّاط و كافر و جانی، افرادی را هم دید كه به سبب استحمام در آب گرم و آلودن آتش و آب به اشیاء پلید و سخن گفتن در حین تناول طعام و گریستن بر اموات و راه رفتن بدون كفش، در ردیف سایر گناهكاران معذب بودند.» «3»

گاو و بالخصوص گاو نر تقدس مخصوصی پیدا كرده بود. در تعلیمات اصلی زردشت قربانی كردن گاو و هر حیوان دیگر- كه قبل از زردشت خون این حیوانها را می ریختند بدون آنكه منظور اطعام نیازمندان باشد بلكه به خیال اینكه ریختن خون این حیوانات سبب تقویت خدایان می گردد- ممنوع شد و تأكید شد كه از این

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 198

حیوان برای زراعت استفاده شود. شاید همین تعلیم و شاید سوابق دیگر از دوران طبیعت پرستی سبب شد كه بعد از زردشت گاو كم كم در ردیف مقدسات قرار گیرد، در افسانه خلقت، اول مخلوق زمینی فرض شود و با گیومرد (كیومرث) به درجه شهادت نائل گردد و مخصوصاً ادرار گاو، مقدس و پاك كننده شناخته شود، همان طوری كه كریستن سن می گوید:

«در كتاب «وندیداد» شرح مبسوطی راجع به آب و تأثیر آن در تطهیر مندرج است. فقط چیزی كه در تطهیر مؤثرتر از آب محسوب می شد بول گاو بود.» «1»

ابوالعلاء معرّی، شاعر معروف عرب در اشعار معروف منسوب به او كه اسلام و مسیحیت و یهودیت و زردشتی گری را یكجا انتقاد می كند، چنین می گوید:

عجبت لكسری و اشیاعه و غسل الوجوه ببول البقر

وقول الیهود اله یحب رسیس العظام و ریح القتر

وقول النصاری اله یضام و یظلم حیاً و لاینتصر

وقوم اتی من اقاصی البلاد لرمی الجمار و لثم الحجر

یكی دیگر از احكامی كه در اوستا ی ساسانی سخت روی آن تكیه شده است ممنوعیت دفن مردگان و آلوده كردن خاك است. در كتاب وندیداد كه قسمتی از این اوستا ست، بیش از هر موضوع دیگر درباره این موضوع اصرار و تأكید شده است. و چنانكه می دانیم تا كمتر از نیم قرن پیش زردشتیان ایران و هندوستان مردگان خویش را دفن نمی كردند، آنها را در بالای برجی (برج خاموشان) می گذاشتند كه طیور آنها را بخورند. از نیم قرن پیش به این طرف در اثر ممانعت دولتهای هند و ایران به لحاظ حفظالصحه عمومی و در اثر بیداری و روشنفكرشدن خود زردشتیان تدریجاً این كار قدغن شد. شنیده ام هنوز در یزد آن برجهای مخصوص كه مرده ها را بر روی آنها می نهاده اند موجود است.

آقای دكتر معین در این زمینه می گوید:

«در آیین مزدایی بسیاری از معتقدات دین بودایی هندی منعكس است.

عامل اساسی در اینجا آتش است. آتش در محراب زبانه می كشد و با

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 199

هدایای دائمی از خاموشی آن جلوگیری می شود ... با این حال شیوه ستایش در دین ایرانی بیشتر آشكار است و درست به همین دلیل از سوزاندن و دفن مردگان خودداری می شود، زیرا عقیده بر آن است كه نعش مردگان، آتش و زمین را كه پاكیزه اند ملوّث خواهد ساخت. از این رو نعش مردگان را به دشتها برده و طی تشریفات خاصی در هوای آزاد قرار می دهند.» «1»

معلوم می شود در آیین مزدایی به پاك و طاهر بودن آب و خاك و آتش توجه شده است و اما به پاك كنندگی و مطهِّربودن این عناصر توجه نشده است.

كریستن سن می گوید:

«آگاتیاس صریحاً می گوید كه به دخمه نهادن مردگان از عادات ایرانیان عهد ساسانی بود. هیون تسانگ، زوار بودایی چینی فقط اجمالًا تذكر می دهد كه ایرانیان غالباً اجساد مردگان خود را رها می كردند (بیل، 2، ص 278). اینوسترانتزف رساله ای در باب رفتار ایرانیان قدیم با مردگان خود به روسی نوشته است.» «2»

ایضاً در داستان مغضوب شدن «ارتشتاران سالار سیاوش» در دربار قباد می نویسد:

«از جمله ایرادهای مهمی كه انجمن بزرگ (محكمه عالی به ریاست موبدان موبد) به او گرفت این بود كه: سیاوش نمی خواسته است موافق عادات جاریه زندگی كند و تأسیسات ایرانی را محفوظ نگه دارد، خدایان جدید می پرستیده و زن خود را كه تازه بدرود حیات گفته «دفن» كرده است، برخلاف آیین زردشتی كه مقرر می دارد اموات را در دخمه بگذارند تا مرغان شكاری آنها را بخورند.» «3»

آقای رشید یاسمی مترجم كتاب ایران در زمان ساسانیان می گوید:

«... هخامنشیان معلوم نیست همه رفتار خود را تابع احكام زردشت كرده باشند، بعضی پرستش آناهیتا و دفن اموات را در مقابر نمونه مخالفت آنان

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 14 200 3. تحولات عقاید آریایی پس از زردشت ..... ص : 192

با شریعت دانسته اند.» «1»

آقای یاسمی ضمناً می خواهد مدعی شود كه ممنوعیت دفن اموات در آیین زردشتی در دوره هخامنشی نیز سابقه دارد.